سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد.

زندگینامه حضرت امام حسن عسکری (ع )
امام حسن عسکری (ع ) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد.
امام حسن عسکری (ع ) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد .
این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود . صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع ) امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بودخالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود .
راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش در ایام عمر کوتاه خود روشن کرد . دوران امامت به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع ) به سه دوره تقسیم می گردد :
۱) دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت .
۲) دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت .
۳)دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد .
دوره امامت حضرت عسکری (ع ) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع ) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را به وسیله آن دو غلام آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند .
وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است .
پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند .
با آنکه امام (ع ) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . " از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع ) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود .
چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت " . " نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع ) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود .
این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد " . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع ) و حضرت امام حسن عسکری (ع ) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع ) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید .
باری ، امام حسن عسکری (ع ) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع ) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد و فرهنگ شیعی که تا آن زمان شناخته شده بود در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید .
در قدرت علمی امام (ع ) که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد . شهادت امام حسن عسکری (ع ) شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند .
در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا یعنی حضرت امام حسن عسکری رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود .
بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود .
بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد ... تا دو سال تفحص احوال او می کردند ... . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع ) رفت و آمد بسیار می کردند و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع ) و حضرت موسی (ع ) تکرار می شد .
حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال چنانکه در فصل بعد خواهید خواند حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد .
باری، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع ) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع ) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست .
مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند . ماجرای جانشین بر حق امام عسکری ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع ) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم .
سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند .
ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود .
داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم .
اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد .
سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس " حاجزوشا " از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام .
در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع ) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا .
شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع ) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار " صیقل " کنیز حضرت امام عسکری (ع ) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند .
خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
سالروز شهادت امام رضا (ع) تسلیت باد.

ولادت و القاب
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در یازده ذیقعده ۱۴۸ ق در شهر مدینه به دنیا آمد. پدر بزگوار آن حضرت، امام موسی کاظم علیه السلام نام مبارک او را «علی گذاشت.
کینه آن حضرت «ابوالحسن و مشهورترین لقبش «رضا است. دیگر القاب آن امام همام عبارتند از: «صابر ، «فاضل ، «رضیّ ، «وفّی ، «صدّیق ، «زکی ، «سراج اللّه و «نورالهدی .
لقب رضا
نام اصلی امام هشتم علی بن موسی علیه السلام است لقب یا نام مشهور آن حضرت رضا علیه السلام می باشد. درباره علت نام گذاری آن حضرت به رضا علیه السلام چنین گفته اند: «او را رضا ملقب گردانیده اند برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیه السلام بود در زمین برای امامت . وجه دیگری که برای آن بیان داشته اند این است که «آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر است، به طور کامل داشت .
دستیار علمی و فرهنگی پدر
امام رضا علیه السلام نقش به سزایی در توسعه حوزه معارف اسلامی و تربیت شاگردان برجسته داشت. آن حضرت با انجام دادن و پی گیری کارهای پدر، پشتوانه علمی استواری برای پیش برد آرمان های فرهنگی خاندان رسالت بود. امام موسی کاظم علیه السلام آن حضرت را حتی در زمان حیات خودشان در بسیاری از امور به عنوان وکیل و نماینده خود معرفی می کرد، و از نوع توجه امام موسی بن جعفر علیه السلام به حضرت رضا علیه السلام همه شیعیان می فهمیدند که آن حضرت یگانه دستیار امین و مورد اعتماد پدر است که در همه امور محول شده به صورت شایسته وظیفه خویش را به انجام می رساند.
سرپرستی امور هنگام زندانی بودن پدر
در تمام مدتی که امام موسی کاظم علیه السلام در زندان خلفای عباسی بود، امام رضا علیه السلام بودند که در غیاب پدر به رسیدگی امور می پرداخت. گرچه هنوز به مقام امامت نرسیده بودند، ولی کارهای امام را به نمایندگی از پدر انجام می دادند و نقش بسیار مهمی در نگهبانی از فرهنگ و فقه تشیّع و حفظ شاگردان و هدایت شیعیان داشتند. در چنین وضعیتی امام رضا علیه السلام به امور فرهنگی، اجتماعی و مذهبی شیعیان رسیدگی می کردند، به سؤالات فکری و اعتقادی آنها پاسخ می داد و خلأ غیبت پدر را پر می کرد و مایه دل گرمی و تسلّی خاطر مراجعین بود، و در عین حال اهداف پدر را دنبال نموده، به افشاگری بر ضد طاغوتیان می پرداختند.
امامت امام رضا علیه السلام
در سال ۱۸۳ ق با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ، امامت امام رضا علیه السلام شروع شد. آن حضرت ۳۵ سال بیشتر سن نداشت که زمام امور امامت را به دست گرفت و هدایت و راهنمایی فکری و اعتقادی جامعه اسلامی را عهده دار شدند. امام موسی کاظم علیه السلام در فرصت های مختلف به معرفی امام رضا علیه السلام به عنوان امام و وصی بعد از خود می پرداخت و از یاران و شاگردان خود بر این امر مهم گواهی می گرفت. مدت امامت آن حضرت بیست سال طول کشید که هفده سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان سپری شد.
امام رضا علیه السلام و هارون
ده سالِ اول امامت امام رضا علیه السلام مقارن با خلافت هارون عباسی بود. موضع گیری امام رضا علیه السلام در برابر هارون، مانند موضع گیری پدر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام بود، و از این موضع، حتی یک قدم عقب نشینی نکرد. در همین عصر، امامت خود را آشکار نمود و این کار به منزله اعلان مخالفت با حکومت غاصبانه هارون الرشید عباسی بود. شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در زندان برای هارون بسیار گران تمام شد. گرچه هارون در مورد کتمان شهادت امام کاظم علیه السلام بسیار کوشید ولی حقیقت برای بسیاری کشف شد. از این رو هارون از مخالفت و قیام احتمالی مردم علیه خود نگران بود. در نتیجه از تعرّض به امام رضا علیه السلام تا آن جا که ممکن بود، خودداری می کرد و از سخت گیری هایی که در دوره امام کاظم علیه السلام انجام می داد، در زمان امام رضا علیه السلام خبری نبود.
امام رضا علیه السلام در عصر خلافت امین
پنج سال از دوره امامت امام رضا علیه السلام در زمان خلافت امین سپری شد، امین فرزند ارشد هارون و ولی عهد او بود. پس از مرگ هارون،مردم در بغداد که مرکز خلافت عباسی بود، با امین بیعت کردند و بر این اساس در سرتاسر بلاد اسلامی امین به عنوان خلیفه معرفی شد. امین که مردی عیّاش و هوس باز بود اغلب وقتِ خود را به عیش ونوش و خوش گذرانی می گذراند و بخشی از دوره حکومتش را به جنگ و درگیری با برادر خود عبداللّه مأمون سپری کرد. به همین خاطر امام رضا علیه السلام در دوره حکومت او از آزادی نسبی برخوردار بودند و از این فرصت برای تربیت شاگرد و رسیدگی به امور دینی مردم و تهذیب و تکمیل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه علمی با اندیشمندان کمال استفاده را کردند.
امام رضا علیه السلام و مأمون
امام رضا علیه السلام پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون عباسی سپری کرد. مأمون عباسی که پس از قتل برادر خود، امین به عنوان هفتمین خلیفه عباسی بر مسند خلافت نشسته بود، از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر می دید. نخست، از طرف علویان و طرف دارانشان که از حکومت عباسیان دلی پرخون داشتند و در هر فرصتی پرچم مخالفت برمی افراشتند؛ دوم از سوی عباسیان؛ زیرا مأمون برادر خود امین را کشته و سر بریده او را بر نیزه زده بود که این کار موجب رنجش بسیار عباسیان شده بود. گفتنی است عباسیّان امین را خلیفه رسمی و مشروع پس از هارون می دانستند؛ سوم از سوی ایرانیان و خراسانیان که به صورت فطری و باور اعتقادی طرف دار و دوستدار خاندان رسالت بودند.
دعوت مأمون از امام رضا علیه السلام برای رفتن به خراسان
مأمون عباسی که خلافت خود را از چند طریق مورد تهدید می دید، تصمیم به آوردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام ، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و ایرانیان را فرو نشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا علیه السلام در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند. مأمون در اجرای این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام علیه السلام این دعوت ها را رد می کرد، ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام علیه السلام را ناگزیر کرد که به سوی خراسان حرکت کند. مأمون گروهی را به فرماندهی «رَجاء بن ابی ضحّاک مأمور آوردن امام رضا علیه السلام و همراهانشان از راه بصره و اهواز و فارس کرد.
ناخشنودی امام رضا علیه السلام از سفر به خراسان
شواهد بسیاری در دست است که امام رضا علیه السلام از سفر به خراسان ناخشنود بود و پیوسته ناخشنودی خود را برای مردم آشکار می فرمود و با این روش، حجّت را بر مردم تمام می کرد، تا فریب ترفند مأمون را نخورند و بدانند که او فریب مأمون را نخورده؛ بلکه برای مصلحت اسلام و مسلمین این سفر را پذیرفته است. ردّ دعوت مأمون در چندین نوبت، وداع امام با افراد خانواده و بستگانش و دعوت آنان برای گریه بر حضرت هنگام خروج از مدینه نشانه ناخشنودی حضرت از سفر به خراسان است.
ولایت عهدی اجباری
امام رضا علیه السلام با قبول ولایت عهدی اجباری هم چون امام حسن علیه السلام که صلح تحمیلی معاویه را پذیرفتند به مردم فهماندند که سیاستش از سیاست مأمون کاملاً جداست و در گفت وگو با مأمون درباره خلافت، با کمال صراحت به مأمون فرمود: «تو چکاره ای که خلافت را به من واگذاری؟ اگر خلافت را خدا به تو داده، تو نمی توانی آن را به دیگری واگذاری، و اگر خدا به تو نداده، چه حقّی داری که درباره آن تصمیم بگیری .
یوسفی در دستگاه فرعونیان
یاسر خادم امام رضا علیه السلام می گوید: پس از آن که ولایت عهدی امام رضا علیه السلام استقرار یافت، دیدم که امام علیه السلام دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده، به خدا چنین عرض کرد: «خدایا، تو می دانی که من در مورد قبول ولایت عهدی ناگزیر شدم. پس مرا مورد بازخواست قرار نده، چنان که بنده و پیامبرت یوسف علیه السلام را هنگامی که حکومت مصر را به دست گرفت، بازخواست نکردی .
اقامه نماز عید فطر از سوی امام رضا علیه السلام
پس از پایان مجلسی که به مناسبت ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در پنجم رمضان سال ۲۰۳ ق تشکیل شده بود، مأمون از امام خواست که نماز عید فطر را اقامه کند. ولی آن حضرت این کار را نمی پذیرفت. سرانجام امام رضا علیه السلام به مأمون پیغام داد که «اگر بناست من نماز بخوانم، من مانند روش پیامبر و امیر مؤمنان علی علیه السلام نماز می خوانم . مأمون در پاسخ گفت: «شما مختارید هرگونه که دوست دارید نماز را به جای آورید .
امام رضا علیه السلام هم چون پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با پای برهنه و عصا در دست از منزل بیرون آمد. هنگامی که روسا و لشکریان دیدند که امام رضا علیه السلام با کمال تواضع و با پای برهنه از خانه بیرون آمده، از مرکب هایشان پیاده شدند و کفش ها را از پا درآوردند. و با پای برهنه همراه امام حرکت کردند. حضرت در هر ده قدم می ایستاد و سه تکبیر می گفت. زمین و زمان با تکبیر آن حضرت همنوا شده بود. مأمون از هیبت و شکوه نماز امام به وحشت افتاد و به امام پیام فرستاد که «ضرورتی ندارد نماز بخوانید. بهتر است که برگردید . لذا حضرت رضا علیه السلام مجبور شدند که از اقامه نماز خودداری کنند. بدین ترتیب مأمون از اقامه نماز امام جلوگیری کرد.
شهادت جان سوز امام
مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید می کردند و به او هشدار می دادند. در نتیجه وی تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونه ای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
شرح شهادت امام رضا (ع)
در روایتی از اباصلت آمده است: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.
درباره نحوه شهادت امام رضا (ع)، بیشتر عالمان شیعه و همچنین تعداد زیادی از علمای اهل سنت، قائل هستند كه آن حضرت مسموم و شهید شده است. البته درباره عامل شهادت امام هشتم، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ اما قول مشهور این است كه آن حضرت، توسط «مأمون خلیفه عباسی مسموم و به شهادت رسید.
برخی از علمای اهل سنت بر این نظرند كه مأمون، امام رضا (ع) را مسموم نكرده است و برای این گفته خود دلائلی هم ذكر می كنند. از جمله آن دلائل این است كه مأمون دختر خود را به همسری امام جواد (ع) درآورد. مأمون به برتری امام رضا (ع) در برابر علما استدلال می كرد. بعد از درگذشت امام رضا (ع) مأمون بسیار ناراحت و غمگین بود و...
در ادامه خواهیم گفت كه به هیچ یك از دلائل در این رابطه نمی توان استناد كرد.
همچنین عده ای از علمای اهل سنت نیز بر این باورند كه امام رضا (ع) مسموم شده است و عامل جنایت، عباسیان اما شخصی غیر از مأمون، بوده است. برای مثال؛ ابن جوزی می گوید: «وقتی عباسیان دیدند خلافت از دست آنها خارج شد (به واسطه ولایت عهدی) و به دست علویان افتاد، امام رضا (ع) را مسموم كردند. این قول نیز چندان صحیح به نظر نمی رسد؛ زیرا «بیشتر مورخان و راویان اجماع دارند كه مأمون سم را به امام (ع) داده نه غیر او.
همچنین روایات مستندی از امام رضا (ع) وارد شده است كه در آن، حضرت شهادت خود را پیش گویی كرده و عامل این جنایت را مأمون دانسته است. امام رضا (ع) به هرثمة بن اعین می گوید: «موقع مرگ من فرا رسیده است. این طاغی (مأمون) تصمیم گرفته مرا مسموم كند...
عده ای از پژوهشگران معتقدند كه شورش عباسیان در بغداد و تصمیم مأمون برای حضور در این شهر، سبب شد تا اطرافیان این خلیفه به وی هشدار دهند كه در نبود وی و حضور ولیعهد ـ كه منظور امام رضا (ع) بود ـ كار حكومت به مشكل برخواهد خورد و به همین دلیل، مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت رساند.
به نظر می رسد انگیزه اصلی مأمون در به شهادت رساندن امام رضا (ع) همین مطلبی باشد كه ذكر شد. چرا كه قیام عباسیان در بغداد جز به خاطر ترس از روی كار آمدن علویان نبوده است.
طبری می نویسد: «مأمون نامه ای به بنی عباس در بغداد نوشت و مرگ علی بن موسی (ع) را به آنان اعلام كرد و از آنان خواست كه به اطاعت او درآیند؛ زیرا دشمنی آنان با او جز با بیعت وی با علی بن موسی (ع) نبوده است.
از دیگر موجباتی كه مورخان در قتل امام رضا (ع) ذكر كرده اند، كینه ای می دانند كه مأمون از امام رضا (ع) به دل گرفته بود. طبرسی می نویسد: «علتی كه موجب شد مأمون، امام رضا (ع) را به شهادت برساند، این بود كه آن حضرت بی محابا (و بدون ترس) حق را در برابر مأمون اعلام می كرد. در بیشتر موارد در مقابل او قرار می گرفت كه موجب عصبانیت و كینه او می شد...
همانگونه كه بیان شد، از نظر روایات شیعی، شكی نیست كه مأمون، حضرت رضا (ع) را مسموم كرد. اما اینكه كیفیت این عمل چگونه بوده است، چند نوع روایت وجود دارد كه به آنها اشاره می كنیم.
روایتی را شیخ مفید از عبدالله بن بشیر نقل كرده كه عبدالله گفت: «مأمون به من دستور داد كه ناخن های خود را بلند كنم ... سپس مرا خواست و چیزی به من داد كه شبیه تمر هندی بود و به من گفت: این را به همه دو دست خود بمال ... سپس نزد امام رضا (ع) رفت و به من دستور داد كه انار برای ما بیاور. من اناری چند حاضر كردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار.
من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار، دو روز بیشتر زنده نماند.
روایت دیگری را شیخ مفید از محمد بن جهم ذكر كرده كه می گوید: «حضرت رضا (ع) انگور دوست می داشت. پس قدری انگور برای حضرت تهیه كردند. در حبه های آن به مدت چند روز سوزن های زهرآلود زدند. سپس آن سوزن ها را كشیده و نزد آن بزرگوار آوردند ... آن حضرت از آن انگورهای زهرآلود بخورد و سبب شهادت ایشان شد.
روایتی از اباصلت هروی نیز نقل شده كه می گوید: «مأمون، امام رضا (ع) را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد. آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد.
بنابراین، ادله ای كه اهل سنت ذكر كرده اند كه مأمون امام رضا (ع) را به شهادت نرسانده بی اساس است؛ چرا كه مأمون فردی بود كه به خاطر حكومت، برادرش امین را به قتل رساند و محبوبیت امام رضا (ع) در نزد او از برادرش بیشتر نبود. و گریه ظاهری او بعد از مرگ امام (ع) به جهت منحرف كردن اذهان علویان و طرفداران امام رضا (ع) بوده است.
بعد از شهادت امام رضا (ع) شیعیان، بدن شریف آن حضرت را در خراسان تشییع كردند. این تشییع جنازه به حدی پر شور بود كه تا آن زمان مثل آن دیده نشده بود. همه طبقات در تشییع جنازه امام حاضر شدند. آن امام همام، در سال ۲۰۳ قمری در شهر طوس به خاك سپرده شد و بارگاه عظیمش امروز میزبان صدها هزار عزادار است، در حالی كه هیچ نشانی از خلافت پهناور مأمون وجود ندارد.
دفن شبانه و مظلومانه امام رضا علیه السلام
مردم و دوستداران آن امام وقتی که خبر شهادت حضرت را شنیدند ازدحام کردند و گفتند که مأمون با نیرنگ امام علیه السلام را کشته است. مأمون شخصی را نزد مردم فرستاد و گفت تشییع جنازه به فرصتی دیگر موکول شده است. مأمون از ترس این که آشوبی برپا شود مردم را با این ترفند متفرق کرد و دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاک سپردند.
عبادت امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام هم چون اجداد پاکش، قبل از هر چیز، بنده خالص خدا بود و همه چیز را در خط بندگی خدا دنبال می کرد. زهد و عبادت و راز نیاز و مناجات و سجده های طولانی او، نشان می داد که دلداده خداست. رجاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام را از مدینه به خراسان برعهده داشت، در این باره می گوید: «سوگند به خدا، مردی را ندیدم که با تقواتر از امام رضا علیه السلام باشد و در همه ساعات زندگی یاد خدا کند و به اندازه او خوف از عقاب خدا را در دل داشته باشد .
تلاوت قرآن
رجاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام رضا علیه السلام را از مدینه به خراسان برعهده داشت می گوید «امام رضا علیه السلام شب ها بسیار قرآن تلاوت می کرد. هنگامی که به آیه ای می رسید که در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه می کرد و از درگاه خدا تقاضای بهشت می فرمود و می گفت: «پناه می برم به خدا از آتش دوزخ .
انتظار امام از شیعیان
محدث قمی رحمه الله از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام روایت می کند که، امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: «ای عبدالعظیم، سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو وسوسه های شیطانی را به خود راه ندهند و در زندگی راستگو و امانت دار باشند. راجع به چیزهایی که برایشان فایده ای ندارد سکوت کنند و جدال نکنند. با یکدیگر رفت و آمد نمایند؛ زیرا این عمل موجب تقرب به من می شود. حیثیت و آبروی خود را از بین نبرند که هرکس آبروی کسی را بریزد و از این راه یکی از دوستان مرا به غضب آورد، دعا می کنم که خدا او را در دنیا و آخرت به عذاب دچار سازد و در آخرت از زیان کاران به شمار آید .
زندگی گوار
علی بن شعیب می گوید: روزی خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. امام فرمودند: «ای پسر شعیب به نظر تو زندگی چه کسی از همه مردم گواراتر است؟ گفتم: یابن رسول اللّه، شما در این باره از همه داناترید. آن گاه امام فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او بهره مند گردند و خیرش به دیگران برسد . سپس فرمودند: «چه کسی زندگی اش از همه نکبت بارتر است؟ گفتم: باز هم در این مورد شما از همه عالم ترید. حضرت فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او خیری نبینند .
شاگردان برجسته امام رضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام در مدینه و در حوزه درسی خود شاگردان بسیاری را جمع کرده، به تربیت آنها مشغول بودند؛ شاگردانی که به گرد شمع وجود آن بزرگوار اجتماع می کردند و از علوم آن حضرت بهره مند می شدند. یکی از شاگردان آن حضرت «زکریّا بن آدم است که نمایندگی امام علیه السلام را در قم عهده دار بود. امام رضا علیه السلام در نامه ای به او می نویسند: خداوند به سبب وجود تو بلا را از شهر قم دور می سازد، چنان که بلا را به علت وجود امام کاظم علیه السلام از مردم بغداد برطرف می گرداند . از دیگر شاگردان برجسته آن حضرت می توان از یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب و علی بن میثم نام برد.
کلمات قصار
اِنَّ الصَّمتَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الحِکْمَةِ، اِنَّ الصَّمْتَ یُکْسِبُ المَحَبَّةَ، اِنَّهُ دَلیلٌ عَلی کُلِّ خَیْرٍ؛
همانا خاموشی و کنترل زبان دری از درهای حکمت است و موجب دوستی می شود و به نیکی ها راه می برد.
صِدیقُ کُلِّ امْرء عَقْلُهُ و عَدُوُّهُ جَهْلُهُ؛
دوست هر انسانی، عقل او، و دشمن هر انسانی نادانی اوست.
اَلتَوَدّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ العَقْلِ؛
دوستی با مردم، نیمی از عقل محسوب می شود.
اِنَّ اللّهَ تَعالی یَبْغُضُ الْقِیلَ وَ الْقالَ وَ اِضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ السُؤالِ؛
همانا خداوند قیل وقال (کشمکش لفظی بی مورد)، و تباه ساختن ثروت و تقاضا کردن بسیار را دشمن می دارد.
لا تَدَعُوا العَمَلَ الصّالِحَ وَ الْاِجْتَهادَ فی العِبادَةِ اِتِّکالاً عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم ؛
کار نیک و کوشش در عبادت را به بهانه دوستی و بر حبّ آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم رها نسازید.
مَنْ رَضِیَ عَنِ اللّهِ تَعالی بالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ بالْقَلِیلِ مِنَ الْعَمَلِ؛
کسی که به روزی اندک از خداوند خشنود باشد، خداوند از او به عمل کم، راضی خواهد شد.
اَلْاِسْتِرسالُ بِالْاُنْسِ یُذْهِبُ المَهابَةَ؛
انس گرفتن حساب نشده (و بدون کنترل) با مردم شخصیت انسان را از بین می برد.
یَأتِی عَلَی الناسِ زَمانَ تَکُونُ العافِیَةُ فِیهِ عَشْرَةَ اَجْزاءٍ، تِسْعَةٌ مِنْها فِی اِعْتِزالِ النّاسِ، وَ واحِدٌ فِی الصَّمْتِ؛
زمانی بر مردم می آید، که عافیت و آرامش، در آن زمان در ده بخش است؛ نُه بخش آن در دوری از مردم و گوشه گیری و یک بخش آن در سکوت است.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...

موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...

حال باید دید فلسفه این عزاداریها و اشکواره اربعینی چیست؟ او کیست که چندسالی است کودک و پیر و جوان و زن و مرد برای وصلش پای پیاده و برهنه راه به کوی نینوایش می شناسند تا در اربعین حسینی در جوار یار باشند.
چرا برای حسین بن علی علیه السلام عزاداری اربعین برپا می کنند؟
در این باره شاید سادهترین پاسخ این باشد که عظمت مصیبت وارده بر امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست. حسین (ع) از همه چیز خود گذشت٬ تا دین حق زنده بماند.
عظمت این مصیبت به حدی است که جناب زراره بن اعین (ره) که از اکابر اصحاب اهل بیت و فقهای شیعه امامیه است، از حضرت امام صادق (ع) نقل کرده:
«قال ابوعبدالله(ع): یا زراره! إن السماء بکت علی الحسین (ع) أربعین صباحا بالدم، و إن الأرض بکت علیه أربعین صباحا بالسواد، و إن الشمس بکت اربعین صباحا بالکسوف والحمره، و إن الملائکه بکت علیه أربعین صباحا و... .» (کامل الزیاره، ص 81 و مستدرک الوسائل، ج 2، ص 215)
آنچه از مضمون این روایت بر می آید این است که، بر این مصیبت زمین و زمان و آسمان چهل شبانه روز ناله سر دادند و گریستند.
اما در این باب که منشا و خاستگاه اربعین حسینی چیست؛ دو نقل معتبر وجود دارد:
نخست در روایات و نقل های بسیار آمده؛ اربعین روزی است که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. البته در برخی از منابع هم آمده است که اربعین روزی است که کاروان اسرای کربلا به خاک کربلا و بر مزار شهدای کربلا رسیدند و ناله و عزاداری سر دادند.
در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. وی مینویسد:
«وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند …»
اما نقل اول (مراجعت اسرای کربلا به مدینه در روز اربعین) معتبرتر و نزدیک تر به واقع است.
شهيد مطهری در اين خصوص كه اهل بيت امام حسين (ع) در روز اربعين به كربلا آمده اند٬ باور دارد كه آن را عقل تایید نمی کند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است.
برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح اين مطلب را انکار نمودهاند.
شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است:
«روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد».
رسول جعفریان هم مینویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشارهای به بازگشت اسرا به کربلا نکردهاند».
اما به تعبیر دوم اربعین روزی است که، طبق روایات و نقل قول های معتبر، جابر بن انصاری نخستین فردی بود که قبر حضرت حسین و یارانش را زیارت کرد. به عبارتی نخستین زیارت امام حسین در روز اربعین، از سوی جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است.
شاید از همین روست که از آن به بعد، بر زیارت آن حضرت در اربعین به عنوان عملی مستحب تاکید شده است.
تا جایی که در روایت معتبر از امام حسن عسکری (ع) در میان پنج نشانه مومن، خواندن و زیارت اربعین سالار شهیدان ذکر و از علائم شیعه بودن شمرده شده است.
امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة احدی و الخمسین و زیارة الاربعین والتختم فی الیمین و تعفیر الجبین والجهر ببسماللّه الرحمنالرحیم؛ نشانههای مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن «بسماللّهالرحمنالرحیم».
با این توضیحات، به نظر میرسد؛ در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلا، بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد. چنانچه شیخ طوسی هم مینویسد:
«روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا (ص) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین (ع) به کربلا آمد. او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد».
از همین روست که زیارت حرم مطهر امام حسین علیه السلام و یاران باوفای او، چند سالی است که بسیار بیش از قبل مورد توجه قرار گرفته است. تا جایی که زن و مرد و پیر و جوان، از هر کوی و دیاری پای در راه کربلا و سرزمین نینوا میگذارند. پیادهروی اربعین، نمادی شده از وحدت امت اسلامی و عشق و ارادت خالصانه به امام شهیدان.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...

روز 13 آبان که در تقویم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به عنوان روز مبارزه با استکبار جهانی نامگذاری شده یادآور سه واقعه مهم در تاریخ معاصر ایران است که در سه دوره مختلف رخ داده و به همین دلیل این روز را در تاریخ کشور به عنوان روزی به یادماندنی به ثبت رسانده است. تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در 13 آبان 1343، 13 آبان 1357 که روز دانشآموز نام گرفت و تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 عنوان این سه واقعه تاریخی است که نمیتوان هیچ یک را از نظر اهمیت نسبت به دیگری اولی تر دانست چرا که هر کدام در دوره وقوع تاثیر گذاری خاص خود را داشته و شرایط را به نحوی تغییر دادهاند.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری سید سالار شهیدان، امام حسین(ع) تسلیت باد.
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال

هفته دفاع مقدس يعني زنده کردن و صيانت از ارزشهاي نابي همچون اتحاد؛ برادري؛ ايمان و اعتقاد راسخ به خداوند تبارک و تعالي؛ وطن دوستي؛ راز و نيازهاي خاضعانه در دل سنگرها؛ اطاعت صادقانه از امام و رهبر خويش و با اين سرمايه به مملکت خدمت نمودن.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال

در ایران، اول شهریور ماه، همزمان با زادروز بوعلی سینا، به پاس تألیفات و خدمات وی، به علوم پزشکی و فعالیت وی در این رشته، و تجلیل از پزشکان، روز پزشک نام گذاری شدهاست.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا عليه السلام
مقدمه :
امام علي بن موسيالرضا عليهالسلام هشتمين امام شيعيان از سلاله پاك رسول خدا و هشتمين جانشين پيامبر مكرم اسلام ميباشند.
ايشان در سن 35 سالگي عهدهدار مسئوليت امامت ورهبري شيعيان گرديدند و حيات ايشان مقارن بود با خلافت خلفاي عباسي كه سختيها و رنج بسياري رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ايشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراين نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماييم.
نام ،لقب و كنيه امام :
نام مبارك ايشان علي و كنيه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترين لقب ايشان "رضا" به معناي "خشنودي" ميباشد. امام محمدتقي عليهالسلام امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل ميفرمايند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بودهاند و ايشان را براي امامت پسنديده اند و همينطور ( به خاطر خلق و خوي نيكوي امام ) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضي و خشنود بودند".
يكي از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان ميباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, بويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بيرون آمد دليل کوچکي براين سخن است، که قسمتي از اين مناظرات در بخش " جنبه علمي امام " آمده است. اين توانايي و برتري امام, در تسلط بر علوم يكي از دلايل امامت ايشان ميباشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن ميگردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحي نميتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ايشان امام موسي كاظم (عليه السلام ) پيشواي هفتم شيعيان بودند كه در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسي به شهادت رسيدند و مادرگراميشان " نجمه " نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (عليه السلام ) در يازدهم ذيقعدهالحرام سال 148 هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشودند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه :" هنگاميكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نميكردم و وقتي به خواب ميرفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر " لاالهالاالله " رااز شكم خود ميشنيدم, اما چون بيدار ميشدم ديگر صدايي بگوش نمي رسيد. هنگاميكه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوي آسمان بلند كرد و لبانش را تكان ميداد؛ گويي چيزي ميگفت" (2).
نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضي از پيامبران الهي نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسي كه به اراده الهي در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است. (3)
زندگي امام در مدينه :
حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاك رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف ديني و سيره نبوي مي پرداختنند. مردم مدينه نيز بسيار امام را دوست مي داشتند و به ايشان همچون پدري مهربان مي نگريستند.تا قبل ازاين سفر با اينکه امام بيشترسالهای عمرش را درمدينه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامي پِيروان بسياری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگويي كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه مي فرمايند:" همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامي كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدينه عبورمي کردم, عزيرتراز من كسي نبود . مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من مي آوردند و كسي نبود كه بتوانم نياز او ر ا برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام مي دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند ".
امامت حضرت رضا (عليه السلام ) :
امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (صلي الله وعليه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام ) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصي و امام بعد از خويش معرفي كرده بودند كه به نمونهاي از آنها اشاره مينمائيم.
يكي از ياران امام موسي كاظم (عليه السلام ) ميگويد:" ما شصت نفر بوديم كه موسي بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علي در دست او بود. فرمود :" آيا ميدانيد من كيستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستي". فرمود :" نام و لقب من را بگوئيد". گفتم :" شما موسي بن جعفر بن محمد هستيد ". فرمود :" اين كه با من است كيست ؟" گفتم :" علي بن موسي بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد"". (4) در حديث مشهوری نيزکه جابر از قول نبى اكرم نقل ميكند امام رضا (عليه السلام ) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفي شدهاند. امام صادق (عليه السلام ) نيز مكرر به امام كاظم ميفرمودند كه "عالم آلمحمد از فرزندان تو است و او وصي بعد از تو ميباشد".
اوضاع سياسي :
مدت امامت امام هشتم در حدود بيست سال بود كه ميتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسيم كرد :
1- ده سال اول امامت آن حضرت، كه همزمان بود با زمامداري هارون.
2- پنج سال بعد از آن كه مقارن با خلافت امين بود.
3- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار كه مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامي آن روز بود.
مدتي از روزگار زندگاني امام رضا (عليه السلام ) همزمان با خلافت هارون الرشيد بود. در اين زمان است كه مصيبت دردناك شهادت پدر بزرگوارشان و ديگر مصيبتهاي اسفبار براي علويان ( سادات و نوادگان اميرالمؤمنين) واقع شده است. در آن زمان كوششهاي فراواني در تحريك هارون براي كشتن امام رضا (عليه السلام ) ميشد تا آنجا که در نهايت هارون تصميم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نيافت نقشه خود را عملي كند. بعد از وفات هارون فرزندش امين به خلافت رسيد. در اين زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حكومت سايه افكنده بود و اين تزلزل و غرق بودن امين درفساد و تباهی باعث شده بود كه او و دستگاه حكومت, از توجه به سوي امام و پيگيري امر ايشان بازمانند. از اين رو ميتوانيم اين دوره را در زندگي امام دوران آرامش بناميم.
اما سرانجام مأمون عباسي توانست برادر خود امين را شكست داده و اورابه قتل برساند و لباس قدرت را به تن نمايد و توانسته بود با سركوب شورشيان فرمان خود را در اطراف واکناف مملكت اسلامي جاري كند. وي حكومت ايالت عراق را به يكي از عمال خويش واگذار كرده بود و خود در مرو اقامت گزيد و فضل بن سهل را كه مردي بسيار سياستمدار بود ، وزير و مشاور خويش قرار داد. اما خطري كه حكومت او را تهديد ميكردعلويان بودند كه بعد از قرني تحمل شکنجه وقتل و غارت, اکنون با استفاده از فرصت دودستگي در خلافت هر يك به عناوين مختلف در خفا و آشكار علم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازي حكومت عباسي بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افكار عمومي مسلمين به سوي خود ، و كسب حمايت آنها موفق گرديده بودند و دليل آشكاربر اين مدعا اين است كه هر جا علويان بر ضد حكومت عباسيان قيام و شورش مي کردند, انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به ياري آنها بر ميخواستندو اين ،بر اثر ستمها وناروائيها وانواع شكنجههای دردناكي بود كه مردم و بخصوص علويان از دستگاه حكومت عباسي ديده بودند. ا زاين رو مأمون درصدد بر آمده بود تاموجبات برخورد با علويان را برطرف كند. بويژه كه او تصميم داشت تشنجات و بحرانهايي را كه موجب ضعف حكومت او شده بود از ميان بردارد و براي استقرار پايههاي قدرت خود ، محيط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزير خود فضلبنسهل تصميم گرفت تا دست به خدعهاي بزند. او تصميم گرفت تا خلافت را به امام پيشنهاد دهد وخود از خلافت به نفع امام كناره گيري كند, زيرا حساب ميكرد نتيجه از دو حال بيرون نيست ، يا امام ميپذيرد و يا نميپذيرد و در هر دو حال براي خوداو و خلافت عباسيان، پيروزي است. زيرا اگر بپذيرد ناگزير, بنابر شرطي كه مأمون قرار ميداد ولايت عهدي آن حضرت را خواهد داشت و همين امر مشروعيت خلافت او را پس از امام نزد تمامي گروهها و فرقههاي مسلمانان تضمين ميكرد. بديهي است براي مأمون آسان بود در مقام ولايتعهدي بدون اين كه كسي آگاه شود، امام را از ميان بردارد تا حكومت به صورت شرعي و قانوني به او بازگردد. در اين صورت علويان با خوشنودي به حكومت مينگريستند و شيعيان خلافت او را شرعي تلقي ميكردند و او را به عنوان جانشين امام مي پذيرفتند.ازطرف ديگر چون مردم حکومت را مورد تاييدامام مي دانستند لذا قيامهايی که برضدحکومت مي شد جاذبه و مشروعيت خود را از دست ميداد.
او ميانديشيد اگر امام خلافت را نپذيرد ايِشان را به اجبار وليعهد خودمي کند که دراينصورت بازهم خلافت وحکومت او درميا ن مردم و شيعيان توجيه مي گردد وديگر اعتراضات وشورشهايي که به بهانه غصب خلافت وستم, توسط عباسيان انجام مي گرفت دليل وتوجيه خودراازدست مي دادوبااستقبال مردم ودوستداران امام مواجه نمي شد. ازطرفي اومي توانست امام را نزد خود ساكن كند و از نزديك مراقب رفتار امام و پيروانش باشد و هر حركتي از سوي امام و شيعيان ايشان را سركوب كند. همچنين اوگمان مي کردکه ازطرف ديگر شيعيان و پيروان امام ، ايشان را به خاطر نپذيرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند دادوامام جايگاه خودرادرميان دوستدارانش ازدست مي دهد.
سفر به سوي خراسان :
مأمون براي عملي كردن اهداف ذكر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدينه, خدمت حضرت رضا (عليه السلام ) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوي خراسان روانه كنند. همچنين دستور داد حضرتش را از راهي كه كمتر با شيعيان برخورد داشته باشد, بياورند. مسير اصلي در آن زمان راه كوفه ، جبل ، كرمانشاه و قم بوده است كه نقاط شيعهنشين و مراكز قدرت شيعيان بود. مأمون احتمال ميداد كه ممكن است شيعيان با مشاهده امام در ميان خود به شور و هيجان آيند و مانع حركت ايشان شوند و بخواهند آن حضرت را در ميان خود نگه دارند كه در اين صورت مشكلات حكومت چند برابر ميشد. لذا امام را از مسير بصره ، اهواز و فارس به سوي مرو حركت داد.ماموران او نيزپيوسته حضرت رازير نظر داشتندواعمال امام رابه او گزارش مي دادند.
حديث سلسلة الذهب :
در طول سفر امام به مرو ، هركجا توقف ميفرمودند, بركات زيادي شامل حال مردم ان منطقه می شد. از جمله هنگاميكه امام در مسير حركت خود وارد نيشابور شدند و در حالي كه در محملي قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور كردند. مردم زيادي كه خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند, همگي به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوي, به همراه گروههاي بيشماري از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند :" اي امام بزرگ و اي فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاك و اجداد بزرگوارت سوگند ميدهيم كه رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهي و حديثي از پدران و جد بزرگوارتان پيامبر خدا براي ما بيان فرمايي تا يادگاري نزد ما باشد ". امام دستور توقف مركب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارك امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوري كه بعضي از شدت شوق ميگريستند و آنهايي كه نزديك ايشان بودند ، بر مركب امام بوسه ميزدند. ولوله عظيمي در شهر طنين افكنده بود به طوري كه بزرگان شهر با صداي بلند از مردم ميخواستند كه سكوت نمايند تا حديثي از آن حضرت بشنوند. تا اينكه پس از مدتي مردم ساكت شدند و حضرت حديث ذيل را كلمه به كلمه از قول پدر گراميشان و از قول اجداد طاهرينشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائيل از سوي حضرت حق سبحانه و تعالي املاء فرمودند: " كلمه لاالهالاالله حصار من است پس هركس آن را بگويد داخل حصار من شده و كسيكه داخل حصار من گردد ايمن از عذاب من خواهد بود. " سپس امام فرمودند: " اما اين شروطي دارد و من خود از جمله آن شروط هستم ".
اين حديث بيانگر اين است كه از شروط اقرار به كلمه لاالهالاالله كه مقوم اصل توحيد در دين ميباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت وپذيرش گفتار و رفتارامام ميباشد كه از جانب خداوند تعالي تعيين شده است. در حقيقت امام شرط رهايي از عذاب الهي را توحيد و شرط توحيد را قبول ولايت و امامت ميدانند.
ولايت عهدي :
باري ، چون حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند, مأمون از ايشان استقبال شاياني كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت :" همه بدانند من در آل عباس و آل علي (عليه السلام ) هيچ كس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از عليبنموسيرضا (عليه السلام ) نديدم". پس از آن به حضرت رو كرد و گفت:" تصميم گرفتهام كه خود را از خلافت خلع كنم و آنرا به شما واگذار نمايم". حضرت فرمودند:" اگر خلافت را خدا براي تو قرار داده جايز نيست كه به ديگري ببخشي و اگر خلافت از آن تو نيست ، تو چه اختياري داري كه به ديگري تفويض نمايي ". مأمون بر خواسته خود پافشاري كرد و بر امام اصرار ورزيد. اما امام فرمودند : " هرگز قبول نخواهم كرد ". وقتي مأمون مأيوس شد گفت:" پس ولايت عهدي را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد". اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نميفرمودند و ميگفتند :" از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادي غربت در كنار هارون الرشيد دفن خواهم شد". اما مأمون بر اين امر پافشاري نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصي حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند :" اينك كه مجبورم, قبول ميكنم به شرط آنكه كسي را نصب يا عزل نكنم و رسمي را تغيير ندهم و سنتي را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظرداشته باشم". مأمون با اين شرط راضي شد. پس از آن حضرت, دست را به سوي آسمان بلند كردند و فرمودند: " خداوندا ! تو ميداني كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردي. خداوندا عهدي نيست جز عهد تو و ولايتي نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوري هستي" .
جنبه علمي امام :
مأمون كه پيوسته شور و اشتياق مردم نسبت به امام واعتبار بيهمتاي امام را در ميان ايشان ميديد مي خواست تااين قداست واعتبار را خدشه دارسازدوازجمله کارهايی که برای رسيدن به اين هدف انجام داد تشکيل جلسات مناظرهاي بين امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنيا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شايد بتوانند امام را ازنظر علمي شکست داده ووجهه علمي امام را زيرسوال ببرند.که شرح يكي از اين مجالس را ميآوريم:
"براي يكي از اين مناظرات مأمون فضلبنسهل را امر كرد كه اساتيد كلام و حكمت را از سراسر دنيا دعوت كند تا با امام به مناظره بنشينند. فضل نيز اسقف اعظم نصاري و بزرگ علمای يهود و روساي صابئين ( پيروان حضرت يحيي) بزرگ موبدان زرتشتيان و ديگر متكلمين وقت را دعوت كرد. مأمون هم آنها را به حضور پذيرفت و از آنها پذيرايي شاياني كرد و به آنان گفت:" دوست دارم كه با پسر عموی من ( مأمون از نوادگان عباس عموی پيامبر است كه ناگزير پسر عمومي امام می باشد.) كه از مدينه پيش من آمده مناظره كنيد". صبح رروز بعد مجلس آراستهاي تشكيل داد و مردي را به خدمت حضرت رضا (عليه السلام ) فرستاد و حضرت را دعوت كرد. حضرت نيز دعوت او را پذيرفتند و به او فرمودند :" آيا ميخواهي بداني كه مأمون كي از اين كار خود پشيمان ميشود". او گفت : "بلي فدايت شوم". امام فرمودند :" وقتي مأمون دلايل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجيل از خود انجيل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئين بزبان ايشان و بر آتشپرستان بزبان فارسي و بر روميان به زبان روميشان بشنود و ببيند كه سخنان تك تك اينان را رد كردم و آنها سخن خود را رها كردند و سخن مرا پذيرفتند آنوقت مأمون ميفهمد كه توانايي كاري را كه ميخواهد انجام دهد ندارد و پشيمان ميشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم". سپس حضرت به مجلس مأمون تشريف فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ايشان را براي جمع معرفي كرد و سپس گفت : " دوست دارم با ايشان مناظره كنيد ". حضرت رضا (عليه السلام)نيز با تمامي آنها از كتاب خودشان درباره دين و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:" اگر كسي درميان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال كند". عمران صایي كه يكي از متكلمين بود از حضرت سئوالات بسياري كرد و حضرت تمام سئوالات او را يك به يك پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنيدن جواب سئوالات خود از امام شهادتين را بر زبان جاري كرد و اسلام آورد و با برتري مسلم امام، جلسه به پايان رسيد و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایي را به حضور طلبيدند و او را بسيار اكرام كردند و از آن به بعد عمران صایي خود يكي از مبلغين دين مبين اسلام گرديد.
رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدينه به سوی مرو بود,مي گويد: "آن حضرت در هيچ شهری وارد نمي شد مگر اينکه مردم از هرسو به او روی مي آوردند و مسائل ديني خود را از امام می پرسيدند.ايشان نيز به آنها پاسخ مي گفت و احاديث بسياری از پيامبر خدا و حضرت علي (عليه السلام) بيان مي فرمود.هنگامي که ازاين سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگي رفتار امام در طول سفر پرسيد و من نيز آنچه را در طول سفر از ايشان ديده بودم بازگوکردم . مامون گفت: "آری، ای پسرضحاک !ايشان بهترين، دانا ترين و عابدترين مردم روي زمين است"".
اخلاق و منش امام:
خصوصيات اخلاقي و زهد و تقواي آن حضرت به گونه اي بود كه حتي دشمنان خويش را نيز شيفته و مجذوب خود كرده بود. با مردم در نهايت ادب تواضع و مهرباني رفتار مي كرد و هيچ گاه خود را از مردم جدا نمي نمود.
يكي از ياران امام مي گويد:" هيچ گاه نديدم كه امام رضا (عليه السلام) در سخن بر كسي جفا ورزد و نيز نديدم كه سخن كسي را پيش از تمام شدن قطع كند. هرگز نيازمندي را كه مي توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي كرد در حضور ديگري پايش را دراز نمي فرمود. هرگز نديدم به کسي ازخدمتکارانش بدگوئي کند. خنده او قهقه نبود بلكه تبسم مي فرمود. چون سفره غذا به ميان مي آمد, همه افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سر سفره خويش مي نشاند و آنان همراه با امام غذا مي خوردند. شبها كم مي خوابيد و بسياري از شبها را به عبادت مي گذراند. بسيار روزه مي گرفت و روزه سه روز در ماه را ترك نمي كرد. كار خير و انفاق پنهان بسيار داشت. بيشتر در شبهاي تاريك, مخفيانه به فقرا كمك مي كرد". (5) يكي ديگر از ياران ايشان مي گويد:" فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسي بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود, اما هنگامي كه در مجالس عمومي شركت مي كرد ، خود را مي آراست (لباسهاي خوب و متعارف مي پوشيد). (6) شبي امام ميهمان داشت، در ميان صحبت چراغ ايرادي پيدا كرد، ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست كند، اما امام نگذاشت و خود اين كار را انجام داد و فرمود:" ما گروهي هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمي گيريم". (7)
شخصي به امام عرض كرد:" به خدا سوگند هيچكس در روي زمين ازجهت برتري و شرافت اجداد، به شما نمي رسد". امام فرمودند:" تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت". (8)
مردي از اهالي بلخ مي گويد:" در سفر خراسان با امام رضا( عليه السلام) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ايشان غذا بخورند. من به امام عرض كردم:" فدايت شوم بهتر است اينان بر سفره اي جداگانه بنشينند".امام فرمود:" ساكت باش, پروردگار همه يكي است. پدر و مادر همه يكي است و پاداش هم به اعمال است". (9)
ياسر، خادم حضرت مي گويد: "امام رضا (عليه السلام) به ما فرموده بود:" اگر بالاي سرتان ايستادم (و شما را براي كاري طلبيدم) و شما مشغول غذا خوردن بوديد بر نخيزيد تا غذايتان تمام شود:، به همين جهت بسيار اتفاق مي افتاد كه امام ما را صدا مي كرد و در پاسخ او مي گفتند:" به غذا خوردن مشغولند" و آن گرامي مي فرمود: "بگذاريد غذايشان تمام شود"". (10)
يكبار غريبي خدمت امام رسيد و سلام كرد و گفت:" من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. ازحج بازگشته ام و خرجي راه را تمام كرده ام اگر مايليد مبلغي به من مرحمت كنيد تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زيرا من در شهر خويش فقير نيستم و اينك در سفر نيازمند مانده ام". امام برخاست و به اطاقي ديگر رفت واز پشت در دست خويش را بيرون آورد و فرمود:" اين دويست دينار را بگير و توشه راه كن و لازم نيست كه از جانب من معادل آن صدقه دهي".
آن شخص نيز دينار ها را گرفت و رفت. از امام پرسيدند:" چرا چنين كرديد كه شما را هنگام گرفتن دينار ها نبيند؟" فرمود:" تا شرمندگي نياز و سوال را در او نبينم ".(11)
امامان معصوم و گرامي ما در تربيت پيروان و راهنمايي ايشان تنها به گفتار اكتفا نمي كردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ويژه اي مبذول مي داشتند.
يكي از ياران امام رضا (عليه السلام) مي گويد:" روزي همراه امام به خانه ايشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنايي بودند. امام در ميان آنها غريبه اي ديد و پرسيد:" اين كيست ؟" عرض كردند:" به ما كمك مي كند و به او دستمزدي خواهيم داد".امام فرمود:" مزدش را تعيين كرده ايد؟" گفتند:" نه هر چه بدهيم مي پذيرد".امام برآشفت و به من فرمود:" من بارها به اينها گفته ام كه هيچكس را نياوريد مگر آنكه قبلا مزدش را تعيين كنيد و قرارداد ببنديد. كسي كه بدون قرارداد و تعيين مزد، كاري انجام مي دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهي باز گمان مي كند مزدش را كم داده اي ولي اگر قرارداد ببندي و به مقدار معين شده بپردازي از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل كرده اي و در اين صورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزي به او بدهي, هر چند كم و ناچيز باشد؛ مي فهمد كه بيشتر پرداخته اي و سپاسگزار خواهد بود"". (12)
خادم حضرت مي گويد:" روزي خدمتكاران ميوه اي مي خوردند. آنها ميوه را به تمامي نخورده و باقي آنرا دور ريختند. حضرت رضا (عليه السلام) به آنها فرمود:" سبحان الله اگر شما از آن بي نياز هستيد, آنرا به كساني كه بدان نيازمندند بدهيد"".
مختصري از كلمات حكمتآميز امام :
امام فرمودند : "دوست هركس عقل اوست و دشمن هركس جهل و ناداني و حماقت است".
امام فرمودند : "علم و دانش همانند گنجي ميماند كه كليد آن سئوال است، پس بپرسيد. خداوند شما را رحمت كند زيرا در اين امرچهار طايفه داراي اجر ميباشند :
1- سئوال كننده
2- آموزنده
3- شنونده
4- پاسخ دهنده "
امام فرمودند :" مهرورزي و دوستي با مردم نصف عقل است".
امام فرمودند :"چيزي نيست كه چشمانت آنرا بنگرد مگر آنكه در آن پند و اندرزي است".
امام فرمودند :" نظافت و پاكيزگي از اخلاق پيامبران است".
شهادت امام :
در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخنهاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخنهايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهرآلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جاييكه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجري قمري امام رضا ( عليه السلام ) به شهادت رسيدند .
تدفين امام :
به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است.
منبع:www.aviny.com
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...
| نگاهي گذرا بر زندگينامه حضرت معصومه (سلام الله علیها) | ||
|
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذيقعده سال 173 هجري، در شهر مدينه چشم به جهان گشود. اين بانوي بزرگوار، از همان آغاز، در محيطي پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقي آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسايي و تقوا، راستگويي و بردباري، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگي و پاكدامني و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاك سيرت و نيكو سرشت به شمار مي رفت. پدران اين خاندان، همه برگزيدگان و پيشوايان هدايت، گوهرهاي تابناك امامت و سكان داران كشتي انسانيت بودند.
سرچشمه دانش حضرت معصومه (س) در خانداني كه سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقي بود، پرورش يافت. پس از آنكه پدر بزرگوار آن بانوي گرامي به شهادت رسيد، فرزند ارجمند آن امام، يعني حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعليم و تربيت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نيز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زياد آن حضرت، هر يك از فرزندان امام كاظم (ع) به مقامي والا دست يافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملكي در اين باره ميگويد: ?هر يك از فرزندان ابي الحسن موسي معروف به كاظم، فضيلتي مشهور دارد?. بدون ترديد بعد از حضرت رضا (ع) در ميان فرزندان امام كاظم (ع)، حضرت معصومه (س) از نظر علمي و اخلاقي، والامقام ترين آنان است. اين حقيقت از اسامي، لقب ها، تعريف ها و توصيفاتي كه ائمه اطهار (ع) از ايشان نموده اند، آشكار است و اين حقيقت روشن مي سازد كه ايشان نيز چون حضرت زينب (س) ?عالمه غير معلمه? بوده است. مظهر فضايل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضايل و مقامات است. روايات معصومان (ع) فضيلت ها و مقامات بلندي را به آن حضرت نسبت مي دهد. امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايند: ?آگاه باشيد كه براي خدا حرمي است و آن مكه است؛ و براي پيامبر خدا حرمي است و آن مدينه است. و براي اميرمؤمنان حرمي است و آن كوفه است. بدانيد كه حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشيد كه قم، كوفه كوچك ماست، بدانيد بهشت هشت دروازه دارد كه سه تاي آن ها به سوي قم است. بانويي از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسي، در آن جا رحلت مي كند كه با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.?
مقام علمي حضرت معصومه (س) حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده كه روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام كاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) كه در آن هنگام كودكي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين كه حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه كردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترك گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه كردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش. فضيلت زيارت دعا و زيارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهايي، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زيارت، جامي است زلال از معنويت ناب دركام عطشناك زندگي؛ و زيارت حرم معصومه (س)، بارقه اميدي در فضاي غبارآلود زمانه، فرياد روح مهجور در هنگامه غفلت و بي خبري، و نسيمي فرحناك و برخاسته از باغستان هاي بهشت است. زيارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس مي دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدي باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت مي كند. زيارت مزار با صفاي كريمه اهل بيت (س)، سبب مي شود كه زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع كند، از مركب غرور و تكبر- كه سرچشمه تمامي بدبختي ها و سيه روزي هاست- فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد. بر همين اساس است كه براي زيارت آن حضرت، پاداش بسيار بزرگي وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در اين باره از امام جواد (ع) نقل شده كه فرمود: ?هر كس عمه ام را در قم زيارت كند، بهشت از آن اوست?. برگزيدن شهر قم پس از آنكه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسيد، بيمار شد. چون توان رفتن به خراسان را در خود نديد، تصميم گرفت به قم برود. يكي از نويسندگان در اين باره كه چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزيد، مي نويسد: ?بي ترديد مي توان گفت كه آن بانوي بزرگ، روي ملهم و آينده نگر داشت و با توجه به آينده قم و محوريتي كه بعدها براي اين سرزمين پيش مي آيد - محوريتي كه آرامگاه ايشان مركز آن خواهد بود - بدين ديار روي آورد. اين جريان به خوبي روشن مي كند كه آن بانوي الهي، به آينده اسلام و موقعيت اين سرزمين توجه داشته و خود را با شتاب بدين سر زمين رسانده و محوريت و مركزيت آن را با مدفن خود پايه ريزي كرده است. زيارت حضرت معصومه (س) از منظر روايات درباره فضيلت زيارت حضرت معصومه (س) روايات فراواني از پيشوايان معصوم رسيده است. از جمله، هنگامي كه يكي از محدثان برجسته قم، به نام ?سعد بن سعد? به محضر مقدس امام رضا (س) شرفياب مي شود، امام هشتم خطاب به ايشان مي فرمايد: ?اي سعد! از ما در نزد شما قبري است?. سعد مي گويد: فدايت شوم! آيا قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر (س) را مي فرماييد؟ مي فرمايد: ?آري، هر كس او را زيارت كند، در حالي كه به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.? پيشواي جهان تشيع امام جعفر صادق (س) نيز در اين باره مي فرمايد: ?هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب گردد?. و در حديث ديگري آمده است: ?زيارت او، هم سنگ بهشت است?. زيارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع) يكي از ويژگيهاي حضرت معصومه (س)، ورود زيارتنامه اي از سوي معصومان (س) درباره ايشان است كه پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوي بزرگواري است كه زيارت مأثور دارد. بانوان برجسته اي چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خديجه بنت خويلد، فاطمه ام البنين، زينب كبري، حكيمه خاتون و نرجس خاتون كه هيچ شك و ترديدي در مقام بلند و جايگاه رفيع آن ها نيست. هيچ كدام زيارت مأثور از سوي معصومان (س) ندارند و اين نشان دهنده مقام والاي اين بانوي گرانقدر اسلام است. باشد كه شيعيان و پيروان اهل بيت عصمت و طهارت (س) به ويژه بانوان، اين مقام بزرگ و عالي را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حيا باشند. تنها در اين صورت است كه روح باعظمت اين بانوي بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد. امام رضا (ع) و لقب معصومه حضرت فاطمه معصومه (س) بانويي بهشتي، غرق در عبادت و نيايش، پيراسته از زشتي ها و شبنم معطر آفرينش است. شايد يكي از دلايل «معصومه» ناميدن اين بانو، آن باشد كه عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلي يافته است. بر اساس پاره اي از روايات، اين لقب از سوي امام رضا (ع) به اين بانوي والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان كه فقيه بلند انديش و سپيد سيرت شيعه، علامه مجلسي (ع) در اينباره ميگويد: امام رضا (ع) در جايي فرمود: «هركس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است». كريمه اهل بيت حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقيهان گران قدر شيعه، به لقب ?كريمه اهل بيت? ياد مي شود. از ميان بانوان اهل بيت، اين نام زيبا تنها به آن حضرت اختصاص يافته است. بر اساس روياي صادق و صحيح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آيت الله مرعشي نجفي، اين لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در اين رؤيا، امام صادق (ع) به آيت الله نجفي كه با دعا و راز و نياز، تلاش پيگيري را براي يافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز كرده خطاب فرمود: برتو باد به كريمه اهل بيت. القاب حضرت معصومه (س) به طور كلي، سه زيارت نامه براي حضرت معصومه (س) ذكر شده كه يكي از آن ها مشهور و دو تاي ديگر غير مشهور است. اسامي و لقب هايي كه براي حضرت معصومه (س) در دو زيارت نامه غير مشهور ذكر شده؛ به قرار ذيل است: طاهره (پاكيزه)، حميده (ستوده)؛ بِرّه (نيكوكار)؛ رشيده (حد يافته)؛ تقّيه (پرهيزگار)؛ رضّيه (خشنود از خدا)؛ مرضيّه (مورد رضايت خدا)؛ سيده صديقه (بانوي بسيار راستگو)؛ سيده رضيّه مرضّيه (بانوي خشنود خدا و مورد رضاي او)؛ سيدةُ نساء العالمين (سرور زنان عالم). هم چنين محدثّه و عابده از صفات و القابي است كه براي حضرت معصومه (س) عنوان شده است. شفاعت حضرت معصومه (س) بالاترين جايگاه شفاعت، از آن رسول گرامي اسلام است كه در قرآن كريم، از آن به ?مقام محمود? تعبير شده است. همين طور دو تن از بانوان خاندان رسول مكرم اسلام، شفاعت گسترده اي دارند كه بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد. اين دو بانوي عالي قدر، صديقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفيعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همين بس كه شفاعت، مهريه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پيك وحي طاقه ابريشمي از سوي پروردگار آورد كه در آن، جمله ?خداوند مهريه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهكاران از امت محمد (ص) قرار داد?، اين حديث از طريق اهل سنت نيز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگي شفاعت، هيج بانويي به شفيعه محشر، حضرت معصومه (س) نمي رسد. بر همين اساس است كه حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: ?با شفاعت او، همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند?. سرّ قداست قم در احاديث فراواني به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بيت (ع) معرفي و خاك آن را، پاك و پاكيزه تعبير كرده است. همچنين ايشان در ضمن حديث مشهوري كه درباره قداست قم به گروهي از اهالي ري بيان كردند، فرمودند: ?بانويي از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسي، در آن جا رحلت مي كند كه با شفاعت، او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند?. او مي گويد: من اين حديث را هنگامي از امام صادق (ع) شنيدم كه حضرت موسي بن جعفر(ع) هنوز ديده به جهان نگشوده بود. اين حديث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمي دارد و روشن مي سازد كه اين همه فضيلت و شرافت اين شهر كه در روايات آمده، از ريحانه پيامبر، كريمه اهل بيت (س)، مهين بانوي اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه مي گيرد كه در اين سرزمين ديده از جهان فرو مي بندد و گرد و خاك اين سرزمين را، توتياي ديدگان حور و ملايك مي كند. محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از يك ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره اي تابان از دامان نجمه درخشيد كه هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترين عواطف انباشته شده و در سوداي دلش را بر او نثار كند. بين حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگيزي بود كه قلم از ترسيم آن عاجز است. در يكي از معجزات امام كاظم (ع) كه حضرت معصومه (ع) نيز نقشي دارد، هنگامي كه نصراني مي پرسد: شما كه هستيد؟ مي فرمايد: ?من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم?. اين تعبير، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نيز از مباهات ايشان به اين خواهر- برادري سرچشمه مي گيرد. سرآمد بانوان فاطمه معصومه (س) از جهت شخصيت فردي و كمالات روحي، در بين فرزندان موسي بن جعفر (ع) بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا (ع) در والاترين رتبه جاي دارد. اين درحالي است كه بنا بر مستندات رجالي، فرزندان دختر امام كاظم (ع) دست كم هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شيخ عباس قمي آنگاه كه از دختران موسي بن جعفر (ع) سخن مي گويد، درباره فاطمه معصومه (س) مي نويسد: ?بر حسب آنچه به ما رسيده، افضل آن ها، سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي (ع) معروف به حضرت معصومه است. فضيلت بي نظير شيخ محمد تقي تُستري، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوي اسوه معرفي كرد و فضيلت وي را در ميان دختران و پسران حضرت موسي بن جعفر (ع)، غير از امام رضا (ع) بي نظير دانسته است. ايشان در اين زمينه چنين مي نويسند: ?در ميان فرزندان امام كاظم (ع) با آن همه كثرتشان، بعد از امام رضا (ع) كسي هم شأن حضرت معصومه (س) نيست?. بي گمان اين گونه اظهار نظرها و نگرش به شخصيت فاطمه دختر موسي بن جعفر (ع) بر برداشت هايي استوار است كه از متن و روايات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. اين روايت ها، مقام هايي را براي فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامي كه نظير آن، براي ديگر برادران و خواهران وي ذكر نكرده اند و به اين ترتيب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است. به جـــان پاك تو اي دختر امام، ســلام به هر زمان و مـكان و به هر مقام، سـلام تويـي كه شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفيــع و بـر اين مقام، ســلام به هر عدد كه تكلم شـود به ليل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر كـلام، ســلام صبح تا شب و از شام، تا طليعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علي الـدوام، ســلام در آســـمان ولايــت، مــه تمــامي تـــو ز پاي تا به ســرت اي مـــه تـمـام، ســلام به پيشگــاه تو اي خواهـــر شه كـَـونين ز فـرد فـرد خليـق، به صبح و شام ســلام منم كه هر سر مويم به هر زمان گويـد به جـان پــاك تـو اي دخــتـر امـام، ســلام غروب غمگين حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قيد حيات بود و سپس دعوت حق را لبيك گفت و به سوي بهشت برين پرواز كرد. اين حادثه در سال 201 هجري رخ داد. سلام بر اين بانوي بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناك معصومه (س) كه اينك آفتاب حرم باصفايش، زمين قم را نوراني كرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پيام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتي. اي فاطمه! در روز قيامت، شفيع ما باش كه تو در نزد خدا، جايگاهي ويژه براي شفاعت داري. منبع:www.valiasr-aj.com |
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...

روز قدس
۱۶ مرداد سال 58 در حالی که کمتر از یک سال از انقلاب اسلامی ایران گذشته بود بنیانگذار جمهوری اسلامی در اقدامی هوشمندانه از مسلمانان جهان خواست تا آخرین جمعهٔ ماه رمضان را به عنوان «روز قدس» انتخاب کنند و در این روز همبستگی خود را در حمایت از «حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین» به نمایش بگذارند.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال


«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معنای شدت حرارت گرفته شده و به معنای سوزانیدن می باشد.(1) چون در این ماه گناهان انسان بخشیده می شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب؛(2) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند.»
رمضان نام یکی از ماه های قمری و تنها ماه قمری است که نامش در قرآن آمده است و یکی از چهار ماهی است که خداوند متعال جنگ را در آن حرام کرده است.(مگر جنبه دفاع داشته باشد.)
در این ماه کتاب های آسمانی قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.(3)
این ماه در روایات اسلامی ماه خدا و میهمانی امت پیامبر اکرم(ص) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانی پذیرایی می کند؛ پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،(4) هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگی و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»(5)
این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار و ماه سلوک روحی آنان است و مؤمنان با مقدمه سازی و فراهم کردن زمینه های معنوی در ماه های رجب و شعبان هر سال خود را برای ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده می کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و افطاری به نیازمندان، شب زنده داری و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه داری و... روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهی سیراب می کنند.
فضائل ماه رمضان
گرچه ذکر تمام فضائل ماه مبارک رمضان از حوصله این مقال خارج است؛ ولی پرداختن و ذکر برخی از فضائل آن از نظر قرآن و روایات اسلامی خالی از لطف نیست.
1. برترین ماه سال
ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگی های منحصری که دارد در میان ماه های سال قمری برترین است؛ قرآن کریم می فرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن برای هدایت انسان ها در آن نازل شده است.»(6)
پیامبر گرامی(ص) درباره ماه رمضان می فرماید: «ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روی آورد، ماهی که نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهی است که شما در آن به میهمانی خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته اید، نفس های شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است.... بهترین ساعاتی است که خداوند به بندگانش نظر رحمت می کند... .»(7)
2. نزول کتب آسمانی در این ماه
تمام کتب بزرگ آسمانی مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.»(8)
3. توفیق روزه
در ماه رمضان خداوند متعال توفیق روزه داری را به بندگانش داده است؛ «پس هر که ماه [رمضان] را درک کرد، باید روزه بگیرد.»(9)
انسان افزون بر جنبه مادی و جسمی، دارای بُعد معنوی و روحی هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های ویژه را نیاز دارند، یکی از برنامه ها برای تقویت و رشد بُعد معنوی، تقوا و پرهیزگاری است؛ یعنی اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هوای نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکی پس از دیگری بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمی نکند. یکی از اعمالی که در این راستا مؤثر و مفید است روزه داری است، قرآن کریم می فرماید: «... ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»(10)
برخی از فواید و فضائل روزه:
الف. تقویت تقوا، پرهیزگاری و
اخلاص؛(11) امام صادق(ع) می فرماید: خداوند متعال فرموده: «روزه از من است و پاداش آن را من می دهم.»(12)
حضرت فاطمه(س) می فرماید: «خداوند روزه را برای استواری اخلاص، واجب فرمود.»(13)
ب. مانع عذاب های دنیوی و اخروی:
امام علی(ع) می فرماید: «روزه روده را باریک می کند گوشت را می ریزد و از گرمای سوزان دوزخ دور می گرداند.»(14)
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه سپری در برابر آتش است.»(15)
ج. آرامش روان و جسم:
روزه داری روح و روان و قلب و دل و نیز جسم را آرامش داده و باعث سلامتی روح و تندرستی جسم می شود.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.»
باز می فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک [روزه [بالاترین داروهاست.»(16)
حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «روزه و حج آرام بخش دلهاست.»(17)
حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکات و حدیث در روزه داری روزه های واجب [رمضان[ برای آرام کردن اعضا و جوارح آنان، خشوع دیدگانش و فروتنی جان هایشان و خضوع دلهایشان حفظ می کنند.»(18)
امروزه در علم پزشکی و از نظر بهداشت و تندرستی نیز در جای خود ثابت شده که روزه داری تأثیرهای فراوانی بر آرامش روح و روان و سلامتی جسم و بدن دارد، دفع چربی های مزاحم، تنظیم فشار، قند خون، و... نمونه آن است.(19)
د. مانع نفوذ شیطان:
امام علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: یا رسول الله! چه چیزی شیطان را از ما دور می کند؟ پیامبرگرامی(ص) فرمود: روزه چهره او را سیاه می کند و صدقه پشت او را می شکند.»(20)
بنابراین، روزه مانع نفوذ شیطان های جنی و انسی شده و وسوسه های آنان را خنثی می کند.
ه . مساوات بین غنی و فقیر:
انسان روزه دار در هنگام گرسنگی و تشنگی، فقرا و بینوایان را یاد می کند و در نتیجه به کمک آن ها می شتابد. حضرت امام حسن عسگری(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا توانگر درد گرسنگی را بچشد و در نتیجه به نیازمند کمک کند.»(21)
و. احیاء فضائل اخلاقی
حضرت امام رضا(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند و به نیازمندی خود در آخرت پی ببرند و روزه دار بر اثر گرسنگی و تشنگی خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدین سبب مستحق ثواب شود،... روزه موجب خودداری از شهوات است، نیز تا روزه در دنیا نصیحت گر آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و راهنمای آنان در رسیدن به اجر باشد و به اندازه سختی، تشنگی و گرسنگی که نیازمندان و مستمندان در دنیا می چشند پی ببرند و در نتیجه، حقوقی که خداوند در دارایی هایشان واجب فرموده است، به ایشان بپردازند... .»(22)
و... .
4. وجود شب قدر در این ماه
شب قدر از شب هایی که برتر از هزار ماه است و فرشتگان در این شب به اذن خدا فرود می آیند و جمیع مقدرات بندگان را در طول سال تعیین می کنند(23) و وجود این شب در این ماه مبارک نعمت و موهبتی الهی بر امت پیامبر گرامی اسلام(ص) است و مقدرات یک سال انسان ها (حیات، مرگ، رزق و...) براساس لیاقت ها و زمینه هایی که خود آنها به وجود آورده اند تعیین می شود و انسان در چنین شبی با تفکر و تدبر می تواند به خود آید و اعمال یک سال خود را ارزیابی کند و با فراهم آوردن زمینه مناسب بهترین سرنوشت را برای خود رقم زند.(24)
حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاء آن در شب بیست و سوم است.»(25)
5. بهار قرآن
نظر به این که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده و تلاوت آیات آن در این ماه فضیلت بسیاری دارد، در روایات اسلامی، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن یاد شده است؛ چنان که حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
منبع:www.hawzah.net
دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان
دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي... ، دعای ماه مبارک رمضان
در بیست و هفتمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) و پنجاه و سومین سالگرد قیام خونین یومالله پانزدهم خرداد، با امام شهدا و شهیدان تجدید میثاق و با مقام معظم رهبری تجدید عهد می بندیم.
چهاردهم خرداد یادآور سالگرد ارتحال ملکوتی بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (رضوان ا… تعالی) را تسلیت و تعزیت گفته و یاد و خاطره آن عزیز بزرگوار را گرامی می داریم.
قیام خونین پانزدهم خرداد ۱۳۴۲، سرآغازی برای پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ بود که نتیجه آن به ثمرنشستن مبارزات و شکل گیری انقلاب اسلامی به رهبری و مرجعیت امام راحل عظیم الشأن شد، این ایام الله را گرامی داشته و به روح شهدای این روز درود می فرستیم و با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار آغاز کردهاند، ادامه خواهیم داد.
اینک در پرتو عنایات الهی در این ایام بزرگ مردم ولایت مدار و آگاه روستای زرجه بستان همگام با ملت بزرگ ایران اسلامی به منظور تجلیل و تکریم به مقام والای امام بزرگوار، حضوری باشکوه، گسترده و معنوی در آئین های سالگرد خواهند داشت و پیوند ناگسستنی میان امت و امام را به اثبات می رسانند و بر تداوم راه و خط امام و پیروی از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) تأکید خواهند نمود.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
آزادسازی خرمشهر در روز سوم خرداد ۱۳۶۱ خورشیدی پس از ۵۷۸ روز اشغال بعنوان مهمترین هدف عملیات بیتالمقدس در دوره جنگ ایران و عراق توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام گرفت. این آزادسازی در پی مرحله چهارم عملیات بیتالمقدس که از ۱ تا ۴ خرداد ۱۳۶۱ انجام شد، محقق گردید.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
عموم شیعیان جهان تسلیت باد.
زندگینامه امام موسی کاظم(ع)
ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است. تولد ان حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد. به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبا- الصالح بود و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و الام زمانه مشهور به (الکاظم) گردید آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابوعلی نیز معروف بوده است. مادر ان حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس(اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند. برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند. امام موسی کاظم(ع) هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابو حنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم مکردند. بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را بر عهده داشت
چگونگی به امامت رسیدن ان حضرت:
در زمان حیات امام صادق(ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات امام صادق(ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مایوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند. و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. پس از وفات حضرت (ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر امام را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند. اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برفتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطیحه مرسوم هستند.
شخصیت اخلاقی:
امام موسی کاظم(ع) در علم و تواضح و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک میکرد.مبلغ دویست،سیصد،وچهارصد دینار در کیسه ها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. موسی بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی صره ای میرسید بی نیاز میگشت.
برخورد حاکمان سیاسی معصر با امام:
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر بی خوابی که دید و نیز تحت تاثیر شخصیت امام از او عذر خواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند. کویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندش قیام نکند این روایت نشان میدهد که امام کاظم ع قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمیدانسته است و با انکه از جهتکثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز میدانستند و همین امر موجب تشویش و اظطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
زندان نمودن امام و چگونگی شهادت:
درباره حبس امام موسی کاظم ع به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به از مقربان خود به امام جعفر بن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم ان را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفر بن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی ع و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پسش هارون باز یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال او می دهند تا انجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند.امام هارون در قبر حضرت رسول ص گفت یا رسول الله از تو پوزش میخواهم که میخواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او میخواهد امت تو را برهم زند و خونشان را بریزد.آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی عیسی بن جعفر بن منصور برند.عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را ازاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برسند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قران اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی ان حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد ان حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر از زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ف در 55 سالگی گفته اند.
نجمه همسر امام:
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاکیزه بود حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را که کنیزی از اهالی مغرب بود، خرید و به منزل برد نجمه در خانه امام صادق(ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام میکرد و بخاطر جلال و عظمت او، هیچگاه نزدش نمینشست روزی حمیده در عالم رویا، رسول گرامی اسلام(ص) را دید که به او فرمودند: ای حمیده! نجمه را به ازدواج فرزند خود موسی در آور زیرا از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روی زمین باشد. پس از این پیام حمیده به فرزندش امام کاظم ع فرمود: پسرم، نجمه بانویی است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیرکی و محاسن اخلاق، مانندی ندارد. من او را به تو میبخشم، تو نیز در حق او نیکی کن، ثمره ازدواج امام موسی کاظم ع و نجمه، فرزندی بود که نامش امام رضا ع بود. پس از تولد امام هشتم ع، این بانوی مکرمه با تربیت گوهری تابناک، ارزشی فراتر یافت
فرزندان امام:
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم ع سی و هفت فرزند پسرو دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند. و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود. از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است.
تاثیر علمی آن بزرگوار:
امام هفتم علیه السلام با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفربن محمد ع نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا انجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت
منبع:http://emaman.blogfa.com
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...
ولادت با سعادت امام محمد تقی،جواد الائمه (ع) بر شعیان مبارک باد.

حضرت امام محمدتقی علیه السلام میوه دل ثامن الحجج علیه السلام در دهم رجب 195 ق در مدینه منوّره زاده شد و بر شاخسار امامت شکوفا گشت. پدر بزرگوارش حضرت امام رضا علیه السلام و مادرش بانوی گرامی و بافضیلتی به نام «سبیکه» است که امام رضا علیه السلام او را «خیزران» نامید. حضرت همواره از ایشان به نیکی یاد کرده او را با تعابیری چون بانویی پاک دامن و بانوی بافضیلت نام می بردند.
دوران امامت
از ماه رمضان سال 202 یا آخر ماه صفر 203 ه ، که امام رضا علیه السلام در توس به شهادت رسید، فرزند آن حضرت، امام محمدتقی علیه السلام به مقام امامت و پیشوایی امت مسلمان رسید.
امام جواد در سه سالگی
صفوان بن یحیی، از یاران مخلص امام رضا علیه السلام ، می گوید در مدینه به حضور آن حضرت شرف یاب شدم و عرض کردم: پیشی از آن که خداوند ابوجعفر (جواد) را به شما عنایت فرماید، درباره امام بعد از شما پرس وجو می کردیم و شما می فرمودید خداوند به من پسری عنایت خواهد فرمود. اکنون خداوند پسری به شما عنایت کرد و چشم ما به وجود وی روشن گردیده است. تکلیف ما پس از شما چیست و امام ما چه کسی خواهد بود؟
امام رضا در پاسخ به امام جواد که در مقابلش ایستاده بود اشاره نمود. من در جواب گفتم فدایت شوم او که بیش از سه سال ندارد؟! امام رضا علیه السلام فرمود: «کمی سن ایرادی ندارد؛ چون حضرت عیسی در حالی که کم تر از سه سال سن داشت به پیامبری رسید».
خلفای عصر امام
امام جواد علیه السلام در سال 195 ه در مدینه چشم به جهان گشود. سه سال داشت که «محمد امین» فرزند هارون الرشید به دست برادرش در سال 198 ه به قتل رسید و حاکمیت مأمون آغاز گشت. مأمون در سال 218 ه درگذشت و معتصم عباسی در ماه شعبان 218 ه به خلافت رسید. از این رو باید گفت امام جواد علیه السلام در زندگی کوتاه و پربار خویش با سه خلیفه عباسی هم عصر بوده است.
تکریم امام جواد علیه السلام از سوی علی بن جعفر علیه السلام
روزی امام جواد علیه السلام وارد مسجد رسول خدا شد. علی بن جعفر عموی آن حضرت با دیدن امام جواد علیه السلام با عجله و بدون کفش و عبا حرکت کرد و به حضور امام رسید و دست او را بوسید و آن حضرت را فراوان تعظیم کرد. امام جواد علیه السلام به او فرمود: «عموجان، بنشین. خدا تو را مشمول رحمت خویش قرار دهد». علی بن جعفر گفت: «در حالی که شما ایستاده اید من چگونه بنشینم؟»
پس از آن که امام جواد علیه السلام رفت و علی بن جعفر به محل تدریس خود برگشت شاگردان او اعتراض کردند که: تو عموی ابوجعفر هستی، سن و سال بالایی داری، آن وقت در برابر (ابوجعفر جوان) این گونه تعظیم می کنی؟! علی بن جعفر در حالی که محاسن سفید خود را در دست گرفته بود گفت: ساکت باشید، اگر خداوند این ریش سفید را لایق امامت ندانست و این نوجوان را لایق مقام بلند امامت دانست و به او چنین عظمت و مقامی داد، من می توانم مقام و فضیلت او را نادیده بگیرم؟ از سخن شما به خدا پناه می برم، بلکه باید بگویم من بنده و چاکر او هستم.
مشعل تابان
امامت هدیه ای الهی برای همه آحاد امّت است تا به مدد آن در صراط مستقیم قرار گیرند. امام ضامن اجرای احکام قرآن، مشعل هدایت در شب های تیره و فروغ یقین افروز در پیچ و خم های شک و اضطراب است. امام جواد علیه السلام در دوران سیاه حکومت خلفای بنی عباس، به رغم عمر کوتاه خود توانست کشتی امت را به خوبی هدایت کند و برای مؤمنان مشعلی تابان در شب سیاه انحراف و کج اندیشی باشد. آن حضرت با بیان مسایل بنیادی دین، از پرچم هماره برافراشته اسلام پاسداری کرد.
دریای فضایل
دریای فضایل امام جواد علیه السلام بی کرانه است. او برگزیده خداوند، قرآن ناطق، حقیقت مجسّم و هدایتگر توحید است. امام جواد علیه السلام ، در دوران کوتاه امامت خود، با کردار و گفتار خود معارف ناب را بر جان تشنه مؤمنان جاری می ساخت. میلاد فرخنده امام جواد علیه السلام بر تمام شیعیان خجسته باد.
پرداخت بدهی امام رضا علیه السلام
یکی از یاران امام رضا علیه السلام می گوید: حضرت رضا علیه السلام از دنیا رفت و من چهارهزار درهم از ایشان طلب داشتم و غیر از من کسی از آن خبر نداشت. امام جواد علیه السلام شخصی را درپی من فرستادند و فرمودند: «فردا به نزد من بیا». روز بعد به خدمت امام رفتم. فرمود: «ابوالحسن از دنیا رفت و به شما چهار هزار درهم بده کار بود». آن گاه از زیر فرشی که روی آن نشسته بودند مبلغی به من دادند که وقتی آن را شمردم چهار هزار درهم بود».
سفارش امام جواد علیه السلام درباره پرهیزکاری
گاه در زندگی، تمام درها به روی انسان بسته می شود، به گونه ای که هرطرف که روی می کند با مشکل یا مشکلاتی روبه رو می شود. این قبیل مواقع فرصت های خوبی برای بیدارشدن و بازگشت به سوی خداست. در این هنگام اگر انسان از روی اخلاص از ذات مقدس حضرت حقّ کمک بگیرد، امدادهای الهی به کمک او می آید و نسیم های رحمت پروردگار او را در بَر می گیرد و از راه هایی که هرگز باور نداشت، درهای بسته به رویش گشوده می شود. امام جواد علیه السلام در این باره می فرمایند: «اگر درهای آسمان و زمین به روی کسی بسته شود و او پرهیزکاری پیشه کند، خداوند در کار او گشایش می دهد».
امام علی علیه السلام از نظر امام جواد علیه السلام
روزی فردی در محضر امام جواد عرض کرد من حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام را آن قدر دوست دارم که اگر بدنم را قطعه قطعه کنند دست از محبّت آنان برنمی دارم.
امام جواد فرمودند: «در این صورت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام نیز با تو همان گونه رفتار خواهند کرد؛ آنها نیز در روز قیامت برای تو چیزی را طلب می کنند که محبت تو در مقابل آن بسیار ناچیز خواهد بود؛ یعنی نتیجه و ثمره آن نجات در روز قیامت است».
سخنان پربار امام جواد علیه السلام
کسی که با اتّکاء به خدا روی نیاز از مردم بگرداند، مردم به او نیازمند می شوند و هرکس پرهیزکاری پیشه سازد محبوب مردمان می گردد.
کمال آدمی در خردمندی است.
سرآغاز نامه ی عمل مسلمان، در قیامت، نیک خلقی اوست.
آن که کار زشتی را نیکو شمارد، در [کیفر] آن کار شریک است.
ستم کار و یاری کننده ستم کار و کسی که به کرده او خشنود باشد، همه در گناه او شریکند.
کمال مروّت آن است که انسان با هیچ کس چنان رفتار نکند که برخود نمی پسندد.
به کاری که وقتش نرسیده اقدام نکنید که پشیمان می شوید و آرزوهای دور و دراز نداشته باشید که موجب قساوت قلب می شود، و به ناتوانان خود رحم کنید و با نوازش آنان، رحمت خدای را بجویید.
کسی که برادر مؤمن خود را پنهانی پند دهد، او را آراسته و کسی که آشکارا و در حضور دیگران او را نصیحت کند، چهره [اجتماعی] او را زشت ساخته است.
روز دادخواهی برای ستمگر به مراتب سخت تر است از روز ستم برای ستم دیده.
هرکس به خدا اعتماد داشته باشد و بر او توکّل کند، خداوند او را از هر بدی نجات می بخشد و از هر دشمنی حفظ می کند.
خود را از کارهایی که موجب ننگ دنیا و عذاب آخرت است نگاه دار.
مبادا آشکارا دوست خدا باشی و در پنهان دشمن او.
در خائن بودن انسان همین بس که امین خیانت کاران باشد.
هرکس روش نیکویی را پایه گذاری کند و دیگران از آن پیروی کنند همان پاداش آنان به او عطا می شود بدون آن که از پاداش عمل کنندگان کم شود و هرکه سنّت ناپسند و ظالمانه ای را پایه گذارد که دیگران از آن تبعیت کنند، برابر کیفر اعمال آنان بر دوش او نیز خواهد بود بدون آن که از کیفر آنان چیزی کاسته شود.
منبع: www.hawzah.net
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال ، موضوعات مذهبي...

موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال
(( يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي ))
سلام بر شهدا که راست قامتان تاریخاند. شهيد، والاترین مکبر آزادگی، مرزبان هماره بیدار، قهرمان حماسهساز و فرياد ممتد حقانيت در لحظه لحظه زمان است.
موضوعات مرتبط: رويدادهاي سال














